بیست سال پیش، در ۲۰ مارس ۲۰۰۳، دولت ایالات متحده دست به یکی از بزرگترین جنایات قرن بیست و یکم زد و جنگی غیر موجه و غیرقانونی را علیه عراق به راه انداخت. این جنایت با بمباران اشباع این کشور بی دفاع («شوک و هیبت»)، که بخش عمده ای از نیروهای مسلح و بسیاری از زیرساخت های اجتماعی آن، از جمله منابع برق و آب، صنایع مواد غذایی و تولید تجهیزات پزشکی را نابود کرد آغاز شد.
این امر، با حمله بیش از ۱۳۰٫۰۰۰ سرباز آمریکایی، مجهز به پیشرفتهترین سلاحها، به کشور ویران شده دنبال شد، که بخش کوچک باقی مانده از مقاومت سازمانیافته عراق را درهم شکسته و تنها در عرض دو هفته به بغداد رسیدند. پس از یک هفته دیگر کشتار، نیروهای آمریکایی پایتخت را تصرف کردند و در این نبرد نهایی یک طرفه در مقایسه با هزاران کشته بی شمار عراقی، تنها ۳۴ تلفات متحمل شدند.
روش های به کار گرفته شده توسط دولت بوش در عراق کاملاً جنایتکارانه و در تطابق با کل ماهیت این پروژه بود. جنگ با یک حمله مخفیانه آغاز شد: حملات موشکی کروز به ساختمانهای دولتی که گمان می رفت صدام حسین حاکم عراق در آن مخفی شده باشد، در تلاش برای ترور او. با استفاده از سلاحهای ممنوع شده توسط قوانین بینالمللی، مانند بمبهای فسفری سفید، که شهرها را به آتش میکشد و باعث سوختگی وحشتناک بدن انسان میشود حمله ادامه یافت. علاوه بر این، نیروهای ایالات متحده و بریتانیا حدود ۴۴۰٫۰۰۰ گلوله اورانیوم ضعیف شده شلیک کردند که باعث افزایش نرخ سرطان در درازمدت و نقایص هولناک در هنگام تولد میشود.
در جریان جنگ، وحشتناک ترین اشکال های شکنجه توسط نیروهای آمریکایی به کار گرفته شد که در تصاویر تکان دهنده از زندان ابوغریب فاش شد. مجوز شکنجه توسط وکلای دولت بوش تهیه شده بود که اظهار داشتند رئیس جمهور به عنوان فرمانده کل قوا عملا دارای اختیارات نامحدود است.
نتیجه تهاجم، و به دنبال آن یک اشغال هشت ساله، چیزی بود که وب سایت جهانی سوسیالیستی (دبلیو اِس دبلیو اِس) آن را «جامعه کشی» نامید، یعنی تخریب عمدی کل جامعه. فتح امپریالیستی یکی از پیشرفته ترین کشورهای خاورمیانه را نه تنها از نظر اقتصادی، بلکه از نظر سیاسی نیز به شرایط بربریت قرون وسطایی کاهش داد. حاکمان ایالات متحده به طور سیستماتیک اختلافات مذهبی را ترویج کرده و به جنگ فرقه ای بین مسلمانان سنی و شیعه و بین مسلمانان و اقلیت های مذهبی کوچکتر در تلاش برای جلوگیری از هرگونه مقاومت متحدانه در برابر اشغالگری ایالات متحده دامن زدند.
با آغاز عمدی یک جنگ تهاجمی، دولت ایالات متحده و مقامات برجسته آن−از جمله جورج دبلیو بوش، ریچارد چنی، دونالد رامسفلد، کاندولیزا رایس و کالین پاول−مرتکب جنایات جنگی شدند. آنها همراه با هم پیمانانی مانند تونی بلر، نخست وزیر بریتانیا، اصل اساسی تعیین شده توسط دادگاه نورنبرگ پس از جنگ جهانی دوم را زیر پا گذاشتند، که نشان می داد جنایت اصلی نازی ها، که از آن همه جنایات دیگر سرچشمه می گیرد، راه اندازی بدون مبنا و غیرقانونی جنگ های تهاجمی است. (در زیر اظهارات دیوید نورث که در یک مناظره در دوبلین، ایرلند در ۲۰۰۴ ارائه شد را ببینید).
رسانه های آمریکایی با بی توجهی به سالگرد جنگ عراق واکنش نشان دادند. آنچه گفته شد با هدف سرپوش گذاشتن بر ابعاد عظیم جنایت و نقش خود رسانه ها در آن است.
منفی بافی، مثل همیشه، فریب کارانه ترین تجلی خود را در صفحات نیویورک تایمز یافت. تحلیلی خبری توسط مکس فیشر با عنوان «۲۰ سال بعد، سوالی در مورد عراق وجود دارد: چرا ایالات متحده حمله کرد؟» یکی از «پژوهشگران» مصاحبه شده توسط فیشر، انگیزه های دولت بوش در آغاز جنگ را نامشخص و حتی «اساساً ناشناخته» تلقی کرد.
مقاله تایمز صراحتاً «تئوری رایج: اینکه واشنگتن برای کنترل منابع عظیم نفتی عراق حمله کرده است،» را بدون اشاره به مردان نفتی برجسته سابق مانند معاون رئیس جمهور چنی و شخص بوش در تصمیم گیری برای جنگ رد می کند. و دروغ سیستماتیک در مورد داشتن «سلاح های کشتار جمعی» توسط صدام حسین را به نوعی گروه زدگی نسبت می دهد، که در آن «اکثریتی از مقامات ارشد که میخواستند حسین را به دلایل خاص خودشان سرنگون کنند، پای میز مذاکره نشستند و یکدیگر را وادار به باور به دسترس ترین توجیه ممکن کردند.»
«تحلیل» تایمز با دقت از هرگونه بحث در مورد نقش خود تایمز به عنوان یکی از مروجین اصلی کمپین «سلاح های کشتار جمعی» اجتناب می کند. گزارشهایی که توسط جودیت میلر و مایکل گوردون نوشته شدند، که معروفترین آنها در صفحه اول انحصاری سپتامبر ۲۰۰۲ تحت عنوان، «ایالات متحده میگوید حسین تلاش برای قطعات یک بمب را تشدید میکند،» ادعاهای مقامات برجسته کاخ سفید را طوطی وار تکرار کرد، و رسانه های شرکتی کاملا شیفته آن شدند. سپس مقامات رسمی کاخ سفید به این گزارش ها که خودشان تعبیه کرده بودند به عنوان «مدارک»علیه عراق استناد کردند.
انگیزه های جنگ «ناشناخته» نیستند. در واقع، آنها در آن زمان، با ده ها میلیون نفری که پیش از تهاجم در سراسر جهان در تظاهرات شرکت جستند، دروغ های دولت را رد کردند و خواهان «ریختن هیچ خونی برای نفت » شدند، شناخته شده بودند. وسعت و گستردگی تظاهرات به حدی بود که نیویورک تایمز را بر آن داشت تا اظهار کند که «دو ابرقدرت» وجود دارد: ایالات متحده و «افکار عمومی جهان.»
در ۲۱ مارس ۲۰۰۳، یک روز پس از آغاز تهاجم، دیوید نورث، رئیس هیئت تحریریه بینالمللی وبسایت جهانی سوسیالیستی، بیانیهای را منتشر کرد که ماهیت جنگ را تبیین میکرد:
تهاجم ناموجه و غیرقانونی آمریکا به عراق، رویدادی است که زبانزد همه خواهد شد. جنایتکاران سیاسی در واشنگتن که این جنگ را به راه انداخته اند، و ارازل پست رسانه های جمعی که در حمام خون عیاشی می کنند، این کشور را غرق شرمندگی کرده اند. صدها میلیون نفر در سراسر جهان با نمایش قدرت نظامی وحشیانه و مهار ناشدنی که کشور کوچک و بی دفاع را نابود می کرد، حالشان به هم خورد. تهاجم به عراق یک جنگ امپریالیستی به معنای کلاسیک این واژه است: اقدامی زشت و تجاوزکارانه به نمایندگی از منافع مرتجع ترین و غارتگر ترین بخش های الیگارشی مالی و شرکتی در ایالات متحده. هدف علنی و فوری آن تثبیت کنترل بر منابع عظیم نفتی عراق و تقلیل آن کشور تحت ستم دیرینه به تحت الحمایه استعماری آمریکاست.
این جنگ بخشی از یک سلسله تهاجمات و اشغال های بی پایان بود که توسط ایالات متحده در بحبوحه و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، هم در زمان دموکرات ها و هم جمهوری خواهان آغاز شد. این شامل جنگ اول خلیج فارس (۱۹۹۰ـ۱۹۹۱); بمباران صربستان (۱۹۹۹); تهاجم به افغانستان (۲۰۰۱); بمباران لیبی (۲۰۱۱) و جنگ داخلی تحت حمایت ایالات متحده در سوریه (۲۰۱۱) می شود. تلاش طبقه حاکم آمریکا برای استفاده از نیروی نظامی برای تسخیر جهان همانطور که بیانیه دبلیو اِس دبلیو اِس توضیح داد به دور از تجلی قدرت سرمایه داری آمریکا، از بحران شدید ناشی می شود:
نتیجه مراحل اولیه درگیری آغاز شده هرچه که باشد، امپریالیسم آمریکا با فاجعه قرار ملاقات دارد. نمی تواند دنیا را تسخیر کند. نمی تواند دوباره قید و بندهای استعماری را بر توده های خاورمیانه تحمیل کند. از طریق جنگ راه حل مناسبی برای بیماری های داخلی خود نخواهد یافت. در عوض، مشکلات پیش بینی نشده و افزایش مقاومت ناشی از جنگ، تمامی تضادهای داخلی جامعه آمریکا را تشدید خواهد کرد.
بیستمین سالگرد جنگ عراق اکنون در بحبوحه تشدید جنگ آمریکا و ناتو علیه روسیه برگزار میشود، که تهدید میکند به جنگی بسیار گستردهتر تبدیل شود که کل اروپا را درگیر کند و خطر بالقوه استفاده از سلاح های هسته ای برای اولین بار از زمان به آتش کشیدن هسته ای هیروشیما و ناکازاکی توسط دولت ترومن را در بر دارد.
در حالی که منتقدان طبقه متوسط سابق جنگ دولت بوش علیه عراق تبدیل به سرسخت ترین مدافعان جنگ علیه روسیه شده اند، منافع اساسی که خط مشی ایالات متحده را هدایت می کند همان است. امپریالیسم آمریکایی که اکنون توسط دولت بایدن رهبری می شود، جنگ را برانگیخت و مصمم است که آن را تا شکست نظامی روسیه، صرف نظر از پیامدهای آن دنبال کند. طبقه حاکمه در مواجهه با بحران های تعاملی، که به شدت توسط بیماری جهان گیر تشدید شده است، به سرعت به سوی فاجعه سوق داده می شود.
رسانههایی که دیروز دروغهای «سلاحهای کشتار جمعی» را تبلیغ میکردند، حقه «فرار از آزمایشگاه ووهان» را جهت مقصر دانستن چین برای شیوع بیماری جهان گیر ویروس کرونا، و ادعاهای «تجاوز غیر موجه روسیه» و جنایات مضحک به سبک نازیهای را درباره اوکراین منتشر میکنند.
دروغ های ۲۰۲۳ حتی بزرگتر و وقیحانه تر از دروغ های ۲۰۰۳ است. تهاجم ارتجاعی پوتین تلاش مذبوحانه الیگارشی روسیه برای دفاع از منافع طبقاتی خود در برابر یک تهدید واقعی است: نیروهای بسیار قدرتمندتر امپریالیسم آمریکا و اروپا.
بیست سال پس از حمله به عراق، همه کسانی که مسئول آن بودند آزاد هستند. اما رشد عظیم مبارزه طبقاتی در سرتاسر جهان، شالوده عینی قدرتمندی را برای یک جنبش توده ای به عنوان بخشی از سازماندهی مجدد سوسیالیستی جامعه جهانی فراهم می کند که آنها را مسئول خواهد دانست و به جنگ امپریالیستی پایان خواهد داد.