این هفته ایالات متحده شاهد یک رشته تیراندازی دسته جمعی دیگری بود. شامگاه چهارشنبه در مرکز خرید سیلو ویستا در ال پاسوی تگزاس یک نفر کشته و سه نفر زخمی شدند. این به دنبال تیراندازی مرگبار دوشنبه شب در دانشگاه ایالتی میشیگان (اِم اِس یو) بود که در آن یک مرد مسلح به تنهایی قبل از این که خودش را بکشد، سه دانشجو را کشت و پنج نفر دیگر را به شدت زخمی کرد.
اداره پلیس ال پاسو در پی تیراندازی روز چهارشنبه اعلام کرد: «دیگر هیچ خطری مردم را تهدید نمیکند،» اگر فقط همینطور بود! تیراندازی های دسته جمعی در حال حاضر بیش از یک اتفاق روزمره در آمریکاست. آرشیو خشونت با اسلحه در سال ۲۰۲۳ تاکنون ۷۲ تیراندازی جمعی را در طول ۴۶ روز در ایالات متحده ثبت کرده است. امسال این حوادث غم انگیز در حدود ۲۲ ایالت و ناحیه واشنگتن رخ داده است. آن ها در سال ۲۰۲۲ در ۳۷ ایالت رخ دادند.
آهنگ این حوادث در حال شتاب گرفتن است. مجموع ۵۲ مورد از این قبیل در ماه ژانویه بالاترین رقم در آن ماه از زمان ثبت چنین مواردی بوده است. بالاترین رقم قبلی در ژانویه ۳۴ بود، تنها درسال گذشته.
در ضمن، حداکثر اطلاعاتی که مردم اکنون از مقامات دولتی و رسانههای خبری دریافت میکنند، ادای احترام به این است که پلیس، اِف بی آی و دیگر مأموران مجری قانون، پس از وقوع این واقعیت مرگبار، با چه سرعتی در صحنه خونین مشخص ظاهر میشوند.
برای مثال، دادستان ناحیه ال پاسو «هماهنگی فوق العاده از سوی همه» سازمان های پلیس را جشن گرفت. معاون رئیس پلیس اِم اِس یو در باره «واکنش کاملاً قاطعانه پلیس به آن تلفن اولیه. …ما در عرض چند دقیقه مامورانی در آن ساختمان داشتیم» به خود بالید.
رضایت بی مورد سیاستمداران، ماموران پلیس و خبرگزاری ها، که نمی توانند آن چه را که اتفاق می افتد توضیح دهند یا به اندازه سر سوزنی امنیت مردم را تضمین کنند، شرم آور است.
خشونت در این مقیاس باید به عنوان یک پدیده اجتماعی و نه فردی تلقی شود. خود جامعه مسموم و خطرناک شده است.
بدون شک تعداد زیادی از مردم در ایالات متحده از بیماری روانی رنج می برند. ولی، این اصولا یک موضوع بیولوژیکی نیست، بلکه یک مسئله اجتماعی است. خشونت جامعه را فرا گرفته است. فردی که از تزلزل خود می ترسد بارها با پلیس تماس می گیرد−و خودش به ضرب گلوله کشته می شود.
چارچوب کلی برای رشد پریشانی روانی اجتماعی و فردی روشن است: بیماری جهان گیر مرگبار کووید ۱۹، که مقامات با بی تفاوتی و غفلت جنایتکارانه به آن واکنش نشان داده اند; نابرابری اجتماعی گسترده، پایدار و بدخیم; دهه ها جنگ و خشونت مرتکب شده توسط دولت و ارتش ایالات متحده علیه مردم در سراسر جهان; استانداردهای زندگی رو به کاهش برای ده ها میلیون نفر، از جمله از دست دادن مشاغل مناسب و امنیت شغلی; بی ثباتی و آشفتگی شدید سیاسی; و ظهور جناح راست افراطی مصمم به ایجاد حکومت استبدادی.
زندگی در ایالات متحده از دوره قبل از جنگ داخلی این حد از تنش اجتماعی سیاسی، عدم اطمینان و تهدید را به خود ندیده است.
منابع رسمی شروع به اعتراف کرده اند مبنی بر این که ممکن است دلایل گسترده تری برای فوران آدمکشی ها وجود داشته باشد. بنا بر مطالعه اخیر سرویس مخفی ایالات متحده از ۱۷۳ حمله که در مکان های عمومی و نیمه عمومی بین سال های ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ رخ داده است نشان میدهد که تقریبا همه مهاجمان (۹۳ درصد) «حداقل یک عامل استرس زا را ظرف پنج سال از حمله در زندگی خودشان تجربه کرده اند،» و برای ۷۷ درصد، «عوامل استرس زا در عرض یک سال رخ داده است.» این عوامل استرس زا شامل نگرانی در مورد سلامتی، طلاق، اخراج، مسائل شغلی، خشونت در مدرسه یا محل کار، «تماس با مجریان قانون،» «تماس با دادگاه های مدنی،» و غیره بوده است.
هفتاد و دو تیراندازی جمعی تاکنونی سال جاری در ایالات متحده رقم وحشتناکی است، اما این یک واقعیت است که تلفات ناشی از خط مشی های عمدی طبقه حاکمه به مراتب بیشتر است. به طرز عجیب و غریبی رسانهها و دولت وانمود میکنند که مرگ یک میلیون نفر در بیماری جهان گیرقابل پیشگیری، با پیامدهای آن برای دهها میلیون نفر یا بیشتر، هیچ تاثیری بر ساختار جامعه آمریکا نداشته است.
تاکنون ارتباط بین مرگ و میر دسته جمعی و افزایش اخیر نرخ خودکشی برقرار شده است. مورد دوم اخیر در جوامعی که به ویژه تحت تاثیر این بیماری جهان گیر قرار گرفته اند در حال افزایش است. دکتر شان جو، استاد دانشکده مددکاری اجتماعی براون در دانشگاه واشنگتن، در تلاش برای توضیح تعداد افرادی که خودکشی میکنند، به «استرس تجمعی»اشاره می کند.
سختیهای اجتماعی فراگیر، «استرس تجمعی» و تجلی بخصوص آنها در «موارد استرسزای» فردی، خود را بر تعداد زیادی از مردم اعمال میکنند، اما تنها درصد بینهایت کوچکی (اگرچه نسبتاً قابل توجه و در حال رشد) در مواجهه با آنها بهطور چشمگیری سقوط می کنند.
در بررسی تیراندازی های دسته جمعی، شرایط خاص سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایالات متحده باید در نظر گرفته شود. همانطور که فردریک انگلس زمانی در مورد روسیه گفت، اشاعه قتل عام ها نشانهای از جامعهای است که «از نظر اقتصادی، اخلاقی و فکری در حال فروپاشی کامل است».
جنگ بی پایان جامعه آمریکا را ددمنشانه کرده است. اکنون، پس از دهه ها ویرانگری جوامع در خاورمیانه و آسیای مرکزی، که منجر به کشته و مثله شدن میلیون ها نفر شده است، نخبگان حاکم آمریکا تلو تلو خوران به سمت جنگ با یک قدرت هسته ای، روسیه، با عواقبی بالقوه غیرقابل محاسبه پیش می روند. صدها میلیون نفر ممکن است از بین بروند، و مقامات ایالات متحده شانه های خود را بالا می اندازند و عزم خود را برای «جلوگیری نکردن» از امکان بروز این امر تکرار می کنند. آسیب پذیرترین شخصیت ها از این سبک اندیشی و بی پروایی جنایتکارانه احتمالا چه نتیجه ای می گیرند؟ زندگی فوق العاده ارزان است.
سیستم سیاسی ایالات متحده کاملاً در خدمت ثروتمندان عمل می کند. همه چیز برای وال استریت، الیگارش های شرکتی و طبقات متوسط رو به بالا و هیچ چیزی برای بقیه مردم. لایه های وسیع مردم احساس می کنند که به حساب نمی آیند، بدبختی آنها برای صاحبان قدرت معنایی ندارد. دو حزب شرکت های بزرگ و نمایندگان آنها در واشنگتن سزاوارانه مورد تحقیر قرار می گیرند. هیچ کس از نهادهای برجسته جامعه توقعی جز ضربه زدن و سوء استفاده ندارد.
سرکوب مبارزه طبقاتی در طول چندین دهه، بیش از هر چیز به لطف اتحادیههای کارگری، که تلاش میکنند تا هر چالشی را به کارفرمایان و دولت خفه کنند،عاملی فاجعهبار و مخرب در زندگی آمریکایی بوده است. جلوگیری کردن از مبارزات کارگری که چهره واقعی جامعه مدرن را نمایان می کند و، مهمتر از همه، راه برون رفت از گره کور اقتصادی و سیاسی کنونی را نشان می دهد، آگاهی عمومی را آسیب زده و منحرف می کند.
وضعیت نازل فرهنگی نیز نقش بسزایی دارد. فرهنگ عامه به جای اینکه آینه ای برای نشان دادن وضعیت واقعی باشد، تا حد زیادی پول، شهرت، عقب ماندگی، بی تفاوتی اجتماعی را جشن می گیرد. شبه پورنوگرافی لومپن که بر بسیاری از دنیای موسیقی و سرگرمی تسلط دارد، جو را آلوده می کند، انتقاد اجتماعی را غرق یا محو می کند و بدترین و پست ترین غرایز را تشویق می کند.
اما طبقه کارگر به عنوان یک نیروی اجتماعی، دوباره به شکلی قدرتمند در حال ظهور است. «مقطع بحرانی» بحرانهای متقاطع−بیماری جهان گیر، تشدید جنگ، رشد شدید نابرابری اجتماعی−حال و هوای قدرتمندی از خشم و مخالفت را ایجاد کرده است. توسعه مبارزه طبقاتی الهام بخش خواهد بود و جرقه ای از نور را برای بسیاری از افراد در حال حاضر مضطرب و سردرگم فراهم می کند.
افزایش وحشتناک تیراندازی های دسته جمعی، نابسامانی اجتماعی عظیم را نشان می دهد. سرمایه داری ایالات متحده و نخبگان حاکم شیفته ثروت آن بزرگترین و حی و حاضر ترین 'خطر برای مردم' هستند! تنها راه برون رفت از این وضعیت انقلاب و سوسیالیسم است.